سلام: چند روز پیش تو بی آرتی با یکی از دوستانم بودم که یه آقایی به من نزدیک شد و آروم گفت :آقا شما دانشجویین؟ من هم که به تازگی فارغ التحصیل
شدم با لحنی آغشته به غرور گفتم :بله حدودا یکماه دیگه دانشجو میشم. بعد انگار که به موفقیتی دست یافته باشه با لحنی پیروزمندانه ادامه داد: به
کارهنری چی علاقه داری؟ منم که بین دوستام دایه دار سینما و فرهنگم گفتم :بله تا حدودی. مردناشناس گفت :آقای ده نمکی داره یه فیلم میسازه و... به
ایستگاه که رسیدیم شماره و آدرس محل کارش رو به من دادوخداحافظی کرد و پیاده شد.
وقتی ایشون پیاده شدند من رو کردم به دوستم وگفتم :البته فکرنکنم قضیه واقعی باشه ها.دوستم گفت منظورت چیه؟گفتم "اینقدر تو جامعه دروغ زیاد شده
که نمیشه به کسی اعتماد کرد."
زیلونویس : دلیل این همه دروغ وفساد در جامعه مسلمان و شیعی ایران چیست ؟ دلیل این همه بی اعتمادی که سکه رایج جامعه ما شده است چیست ؟ وبراستی مانباید اصلاح را از خودمان شروع
کنیم ویا باید این مسایل و تقصیرات را نیز به گردن مسولین بیندازیم.
یا حق...!
به نام پروردگارالفاظ...
این وبلاگ متعلق به زیلونویسی نوجوان می باشد که در چندی پیش یکی از عرصه های مهم زندگی اش (کنکور) را پشت سر گذاشته واز بدعهدی ایام اکنون در وادی نوشتن افتاده است .
این زیلو نوشته ها هم چیزی نیست جز شلخته های افکار واحساسات این زیلو نویس که در قالب تنگ واژگان و الفاظ پارسی در می آید .
پایدار و پایبند زیلو نویس
بسم الله
حرف از معرفی وبلاگ و ... به علل معلوم و مشهود بماند برای بعد!
سلام:
داستان ؛ داستان آموزش و تربیت و اینهاست . ما چه از وقتی که یادمان می آید و چه کمی دورتر و یا شاید کمی دیرتر از آن یعنی هنگامی که یادمان نمی آید با این مسأله به نحوی درگیر بودیم و دیگران را نیز با خلقتمان درگیرشان کردیم.
چه آن هنگام که معلم کلاس اول دبستانم با کمترین امکانات که گچ باشد و تخته سیاه (که همواره سبز بوده برخلاف نامش) و یا هنگامی که با خلاقیتی تکراری با آوردن انار دون شده! به ما درس انار می دادند وچه حال که اساتید یاهمان جنابان دکتر در دانشگاه به ما اجازه می دهند تا از هرگونه امکاناتی جهت جویندگی دانش استفاده کنیم، با مسأله ای مواجه بوده ایم با عنوان "چگونگی آموزش"
باقی برای زمان فراغ!
.: Weblog Themes By Pichak :.